| نویسندگان | عباس واعظ زاده,حامد نوروزی,عبدالکریم جوان |
| نشریه | پژوهش نامه فرهنگ و ادبیات آیینی |
| شماره صفحات | 77-98 |
| شماره سریال | ۳ |
| شماره مجلد | ۵ |
| نوع مقاله | Full Paper |
| تاریخ انتشار | ۲۰۲۴ |
| نوع نشریه | چاپی |
| کشور محل چاپ | ایران |
| نمایه نشریه | isc |
چکیده مقاله
از آنجا که قصههای عامیانه از بطن اندیشهها، باورها و عواطف مردم برخاستهاند، عمدتاً دارای نمادهایی هستند که ظرفیت بسیاری برای تحلیل معنایی دارند. شهرستان خواف واقع در خراسان رضوی دارای قصههای عامیانۀ متنوع با بافتی نمادین و قابلیت معناسازی فراوان است و هدف پژوهش حاضر استفاده از این قابلیت و بررسی دغدغههای مردم این شهرستان از لابهلای آنها است در این پژوهش، برای نخستینبار به تحلیل نمادشناسانۀ دو مورد از قصههای عامیانۀ شهرستان خواف«ملکشهمار و مهرینگار» و «سلطان و حیدربیگ» بر اساس نظریۀ مثلث معنای آگدن و ریچاردز پرداخته شده تا به این پرسشها پاسخ دادهشود که نمادهای موجود در دو افسانۀ مورد بحث از کدام بخش فرهنگی منشأ گرفتهاند و بسامد اندیشههای آیینی در این نمادها چگونه است. پس از استخراج واژگان نمادین از قصهها، منشأ فرهنگی، مفاهیم مرجع، اندیشۀ تفسیرگر و در نهایت بسامد اندیشههای آیینی در متن قصهها مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به نتایج بهدستآمده، بیشتر نمادها از محیط زیست و فرهنگ مادی شهرستان گرفتهشدهاند و غالباً با مفهوم آیینی در متن حضور یافتهاند. با توجه به شرایط دشوار اقلیمی شهرستان خواف، به نظرمیرسد مردم با بخشیدن معنای آیینی به عناصر مادی و طبیعی محیط اطراف خود و سهیمشدن در قصهها، اسطورهها و آیینهای مذهبی، سعی داشتهاند تعلقداشتن به یک گروه را به عنوان شکلی از امنیت بهدستآورند.
لینک ثابت مقاله